عروسک
دیگر با عروسک هایم بازی نمی کنم.
بزرگ شدم،
خود عروسکی شدم،
آنقدر بازی ام دادند
که قلبم با تکه پارچه های رنگارنگ وصله خورده است…
لااقل، تو دیگر قلب پارچه ای ام را پاره نکن ...
برچسبها:
دیگر با عروسک هایم بازی نمی کنم.
بزرگ شدم،
خود عروسکی شدم،
آنقدر بازی ام دادند
که قلبم با تکه پارچه های رنگارنگ وصله خورده است…
لااقل، تو دیگر قلب پارچه ای ام را پاره نکن ...
بعضیا تو زندگیت نقش دیوارو بازی میکنن
نه دوست داری خرابشون کنی ؛ نه میتونی بهشون تکیه بدی …
عشق یعنی روح را آراستن ،
بیشمار افتادن و برخاستن !
هر که با عشق آشنا شد مست شد،
وارد یک راه بی بن بست شد!!!
هر کسی برای خودش خیابانی دارد…
کوچه ای…
کافی شاپی..
و شاید عطری…
که بعد از سالها… خاطراتش گلویش را چنگ میزند
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
يكي مي پرسد : اندوه تو از چيست ؟
سبب ساز سكوت مبهمت كيست ؟
برايش صادقانه مي نويسم : براي آنكه بايد باشد و نيست .
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست.
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
دكتر علي شريعتي
همه رفتن کسی با ما نموندش
کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتن ولی این دل ما را
همون که فکر نمیکردیم سوزوندش
سنگ قبرم رانمیسازدکسی
مانده ام درکوچه های بی کسی
سوختم خاکسترم رابادبرد
بهترین دوستم مراازیاد برد
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه! تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده ...
مرد ها فرق دارند مرد ها نمیتوانند وقتی ناراحتند گریه کنند نمیتوانند برای
رفیق درد و دل کنند نمیتوانند پشت تلفن زار زار اشک بریزند واقعا ب بعضی ها
باید گفت میم مثله مرد.
ماههاست فراموشش کرده ام ؛ خاطراتش را هم . . . !
ولی نمی دانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش ذوق میکنند ! منتظر روزی هستم که یا فراموشت کنم ، یا بفهمی که نمیتونم فراموشت کنم . . .
برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریاد زد برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد و بی صدا شکست...